زمان برای هر انسانی از گذشته می آید و به آینده می رود. دو نوع انسان است که بی زمان است یعنی زمانش به آخر آمده است یعنی گذشته و آینده ای ندارد. یکی اولیای الهی و انسانهای کامل هستند که بقول قرآن از گذشته و آینده و از پس و پیش پاکند زیرا در حضور پروردگارند.
و دیگر انسانهای تباه شده اند که گذشته خود را تباه کرده و هیچ آینده ای جز مرگ و نیستی پیش روی ندارند و دنیا و آخرت را باخته اند . و زمان در نفس آنان عقیم گشته و از کار ایستاده است نه مرده اند و نه زنده. و قلوبشان سنگ و بلکه سخت تر از سنگ است و این جماعت دوم در آخرالزمان و عصر حاکمیت مطلقه تکنولوژی اکثریت قریب به اتفاق بشریت را تشکیل میدهند .
و اولیای الهی این جماعت آخرالزمانی را رهبری و هدایت می کنند یعنی این جماعت به استحقاق هدایت رسیده اند اگر طالب هدایت شوند .
قلمرو درک زمان همان ذهن انسان است. اولیای الهی از عرصه ذهن که همان دنیاست خروج کرده اند و این امامت زمان است.
ولی عامه مردمان با تمامیت ذهن و اندیشه خود به بن بست میرسند و ذهنشان از کار می ایستد و این آخرالزمان عوام است که در آخرالزمان دم از عشق و جنون میزنند و اگر امام هدایت را نیابند به هلاکت می رسند و موجب هلاکت کل جامعه بشری می شوند زیرا به غایت کفر رسیده و در کفر سقوط کرده اند و در درک اسفل السافلین مقیم هستند. ناجی موعود منجی این جماعت است .
از کتاب نامه های عرفانی ص 69
تألیف استاد علی اکبر خانجانی