وحشت انتخاب همسر
همهی ما میدانیم که همسر را فقط در نیمهی دوم عمر و مخصوصاً دوران کهولت میتوان شناخت؛ یعنی آنگاه که دیگر کاری نمیتوان کرد. این یک شناخت جبری و لذا بیارزش است. شناخت موجودات غیبی و ماوراءالطبیعی آسانتر از شناخت همسر است و لذا هیچکس بهواسطهی آشنایی و تحقیقات قبل از ازدواج، کمترین خیری از باب شناخت همسر ایدهآل کسب نکرده و لذا اکثراً بلافاصله پس از ازدواج، احساس فریبخوردگی دارند و طرف مقابل را حقهباز میدانند.
بدون تردید آشنایی قبل از ازدواج، یک آشنایی سینمایی است؛ همانطور که شخصیت واقعی هیچکس را نمیتوان از روی نقشی که در فیلمی ایفا نموده تشخیص داد. پس این آشناییها مخصوصاً در قلمرو دوستیهای مدرن، بزرگترین قلمرو فریب است و لذا ازدواجهای حاصل از این نوع روابط، ناکامترین ازدواجها هستند. درست به همین دلیل دخترانی که در این نوع روابط، ایدهآلترین نقشها را بازی میکنند، بهندرت حاضر به ازدواج با دوستپسر خود هستند؛ چون میدانند که در زندگی روزمرهی خود نمیتوانند این نقش را بازی کنند و لذا لو میروند.
وحشت انتخاب همسر، به لحاظ معرفت دینی یک وحشت بیهوده است؛ زیرا طبق کلام خداوند در قرآن «این خود خدا است که برای هر کسی از جنس نفس خودش همسر قرار میدهد». یعنی همسر هر کسی جمال نفس خود او است و به همین دلیل، زن و شوهر با هم انس و الفت میگیرند. بنابراین تنها وحشت واقعی و برحقِ آدمیدر قلمرو انتخاب همسر، نه نگرانی دربارهی خوب یا بد بودن همسر ، بلکه نگرانی دربارهی ماهیت خودش باید باشد؛ زیرا همسرش خواه ناخواه از جنس نفس او خواهد بود.
پس آدمی قبل از اقدام برای انتخاب همسر، اگر میخواهد همسرش انسانی پاک و درستکار و باوفا باشد، باید نفس خود را تربیت نماید و از امیال و اعمال و نگرش نادرست توبه کند تا همسری خوب از جانب خداوند برایش پدید آید. طبیعی است که این انتخابِ خدایی، از بطن نفس آدمی رخ میدهد؛ یعنی به قول معروف «کبوتر با کبوتر، باز با باز جمع خواهد شد».
وحشت و نگرانی دربارهی همسر آینده، یک پدیدهی جاهلانه است. خوب باش تا همسری خوب به سویت آید. ازدواجهای حاصل از دوستیهای نامشروع، سند حقانیت این ادعا است که هرگز بهواسطهی کلیشههای اجتماعی نمیتوان تشخیص واقعبینانهای پیدا نمود.
منبع:کتاب دائره المعارف عرفانی جلد اول اثر استاد علی اکبر خانجانی