۷۱- برخی بما می گویند که: شما در یک جا از آزادی دفاع میکنید و در جائی دیگر آنرا عین اسارت می خوانید . این تناقض از چیست ؟

پاسخ ما اینست که آن عقلانیت و شریعت و اخلاقی که به زور تحمیل شود هیچ ارزشی ندارد و از درون موجب فساد می شود و بالاخره این جبر را می شکند. انسان باید آزاد باشد و در آزادی، بولهوسی و بی تقوائی و جنون و مفاسد نفس خود را مهار کند تا به آزادی روح برسد. این همان حق لا اكراه فى الدين است .

جامعه را بایستی آزاد گذاشت منتهی نه آن حدی که آزادی سائرین نابود شود. یعنی نه کسی حق دارد در خیابان برهنه باشد و نه به زور در حجاب شود . این هر دو ضد دین و ضد آزادی است. بایستی حداقل عرف را بر جامعه حاکم کرد و شرع را آزاد گذاشت و تبدیل به قانون جزائی نکرد و سطح فکر و فرهنگ و معرفت را در مردم بالاتر برد تا از آزادی سوء استفاده نکنند .

جوانی که به لحاظ اخلاقی فاسد شد دیگر آزاد نیست. یک دختر هرزه و یک پسر معتاد آدمهائی آزاد نیستند بلکه برده اند . حکومت باید عرف را حراست کند و شرع را آزاد بگذارد تا انتخاب شود. نمی توان آداب زندگی یک فقیه و عالم و عارف را بر همه تحمیل کرد . زیرا در اینصورت جامعه از درون خود بسرعت می گندد و ستم اشاعه می یابد و مرز حق و باطل از میان میرود و ظلم لباس دین بر تن میکند و این اشد فساد است .

بنابراین اگر اکثر مردمان از آزادی جهت بولهوسی و بی تقوائی بهره می گیرند هرگز دال بر ابطال حق آزادی نیست و بدین معنا نیست که همه مردم را باید در زندان محبوس کرد تا رستگار شوند. سوء استفاده از آزادی دال بر ابطال آزادی نمی شود همانطور که سوء استفاده از دین دال بر حقانیت کفر نیست. و اینکه آزادی اصل فطری دین است. ابطال آزادی ابطال دین است .

از کتاب نامه های عرفانی ص ۱۸

تألیف استاد علی اکبر خانجانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *