ذھن آدمی دارای سه قلمرو کلّی است : حافظه ، تفکّر و تعقّل
حافظه ھمان عرصه ثبت و به یاد آوری امور دریافتی بواسطه حواس پنجگانه است .
تفکّر عامل کند و کاو و تأمّل و تلاش برای فھم این یافته ھا از حافظه است و به لحاظی مربوط به عمل ذکر (یادآوری) می باشد که به معنای باز یافت مجدّد جھان دریافت شده است . این بازیافت ھر بار که تکرار می شود معنای نوینی عاید می گردد .قدرت ذکر یا به یاد آوردن از منشأ دل است و لذا دل مؤمن قدرت یاد آوری بیشتری دارد و لذا در قرآن مؤمنان امر به ذکر شده اند .
و امّا تعقّل قدرت القای معانی و ارزشھای دریافت شده و به واسطه تفکّر بر اعمال و کردار و گفتار و زندگی روزمره است . واین کلّ واقعه اندیشه و جریان ذھنیّت بشر است که درجات متفاوت دارد و میزان قدرت تفکّر و ذکر و تعقّل تماماً از دل است و حیات روحانی دل .
در واقع قوّۀ تذکّر و تفکّر و تعقّل ھمان تلاش ذھن جھت تقرب به دل است که جریان اندیشه و روان را پدید می آورد .
ولی اکثر آدمھا به جای تفکّر و تعقّل مبتلا به تأمل یعنی آرزو پروری ھستند تا یافته ھای ذھن از جھان بیرون را تحت مالکیّت خود آورند . واین بزرگترین دشمن تفکّر و تعقّل است که به قول علی (ع) آرزوھا بزرگترین ردّ پای شیطان و دام او در انسان است .
تأمل و تفکر در انسان رابطه معکوس دارند .
یعنی معرفت جوئی و آرزو پرستی در انسان رابطه ای معکوس دارد .تلاش برای تملّک بزرگترین دشمن تفکّر و تعقّل است چرا که راه دل را مسدود می کند زیرا دل قلمرو اراده به بخشش و ایثار است و طبعی ضدّ مالکیّت دارد .
استاد علی اکبر خانجانی
📚 خودآگاهی (https://t.me/h_ensaneakharozaman/70)
فصل فلسفه اندیشه گری بشر ص٣٠
@h_ensaneakharozaman