1. قيامت آن گاهی است که باطن پنهان آدمی ‌عيان شده و در مقابل روي او آشکار می‌شود و نفس آدمی ‌به تفريد و تنهايی کامل می‌رسد. در آن روز هیچ يار و ياوری جز خدا نيست و هیچ کس نمی‌تواند شريک سرنوشت ديگری باشد و بار کسی را بردارد. در آن روز خوشا به حال کسی که از آنچه که از او آشکار می‌شود نمی‌گريزد و انکارش نمی‌کند، بلکه به خدايش پناه می‌برد و بخشوده می‌گردد. و بدبخت کسی است که از آنچه که از وی عيان شده می‌گريزد و انکارش می‌کند. و قيامت هر آن فرا می‌رسد. و آن، روزی است که واقعه، واقعيت می‌يابد و حق فرود می‌آيد و دروغ رسوا می‌شود. زمين و آسمان‌ها درنورديده می‌شود و فرو می‌پاشد و جهانيان برای روی پروردگارشان‌ آماده می‌شوند. و کافران کسانی هستند که از ديدار او اکراه دارند و لذا خود را با صورت در آتش می‌افکنند و مؤمنان در بهشت پروردگارند با همسران بهشتی که هم‌شکل آنهايند در ناز و نعمت و هر چه اراده کنند. ‌اين است وعده‌ی خداوند که وفا می‌شود. 

2. پس قيامت روز وقوع واقعه‌ی واقعيت هستی است و هستی محض رخ می‌نمايد و هر چيزی ابداً و مطلقاً و کاملاً همان می‌شود که هست و برزخ ختم می‌شود و کشف حجاب کامل می‌آيد و وجود آدمی‌ نيز به تمام و کمال تحقق می‌پذيرد و انسان چون خدای عماء، يکه و تنها می‌شود و مسئول هستی خويش است و جمال هستی و مطلق نيز آشکار می‌گردد.

3. در آن روز اصل وجود رخ می‌نمايد و فرع مطابق اصل می‌آيد. و حوای هر کسی هم صورت آدم است و ظاهر و باطن يکی می‌گردد. و همه‌ی موجودات بر واحد وجود منطبق و همسان می‌آيد. 

4. عارفان ‌اين واقعه‌ی عظيم را در حيات دنيا و پيشاپيش می‌يابند و ‌اينان پرچمداران و پيشتازان قيامت و نزديک شدگانند. و مابقی مردمان در پايان جهان با ‌اين واقعه روبرو می‌شوند. و اجر هر کسی اعمال او است. و در آن روز هر کس خواهد دانست که چه کرده است. 

5. در آن وقت بود و نبود، پنهان و آشکار و هستی و بايستی يگانه است و يگانه خداوند خالق است و جز او چيزی نيست. 

6. در آن روز سپاس و ستايش و پرستش، همه از آن او است و برای او است و از او است و به سوی او است و او اول و آخر و ظاهر و باطن و حائل و واصل و زنده و پايدار و خالق و وکيل و دليل و حبيب و معبود و قدوس و بی‌نياز و مهر آشکار و مطلق است و هستی ناب. 

7. و همه‌ی ‌اين ماجراهای زمان به نيم‌نظری و آنی بوده است، ولی بر انسان آن‌گونه گذشت تا مجال شناخت داشته باشد و زمان، عدالت او است و عشقش حضور و خلقت او است. و آن روز عروسیِ هستی است و وصال خالق و مخلوق و انسان و خدا؛ وصال جاويد! و هر چيزی شعاع نوری از جمال او است و او نورالنور است. 

منبع:کتاب اشراق قرآنی،اشراق ششم،قیامت ،اثر استاد علی اکبر خانجانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *